آشنایی بیشتر با مدیریت ارتباط با مشتری
آشنایی بیشتر با مدیریت ارتباط با مشتری
مدیریت مشتری، سیستمهای اطلاعات مشتری، مدیریت ارزش مشتری، مراقبت مشتری و گاهی اوقات مشتری گرائی، مشتریمداری یا مدیریت مشتریگرا نامهای گوناگون برای مفهومی هستند که امروزه به عنوان مدیریت ارتباط با مشتری (CRM ) رواج یافته است. مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان یک عبارت نوین از اواسط دهه 1990 رواج یافت. یک تعریف آن عبارت است از:
" مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) یک راهبرد کاری است که ارزشمندترین ارتباطات با مشتری را انتخاب و مدیریت میکند. به منظور پشتیبانی کارآمد فرایندهای بازاریابی، فروش و خدمات، CRM نیازمند فلسفه و فرهنگ کاری مشتریگرا میباشد. ابزار CRM با این فرض که شرکت دارای رهبری، راهبرد و فرهنگ صحیح باشد، میتواند مدیریت ارتباط با مشتری را به شکلی کارآمد فعال سازد."
این عبارات در CRM زیاد تکرار میشوند: داده کاوی، تحلیل مشتری، انبارداری دادهها، دسته بندی مشتری، مبارزات تبلیغاتی، شخصیسازی اینترنتی، مراکز تماس و نرم افزارهای مربوط به هر کدام. CRM به طور کلی فرایند طراحی یک سازمان پیرامون مشتریان است، به گونهای که نیاز و خواستههای مشتری به عنوان تمرکز اصلی در هر تصمیمگیری سازمانی در نظر گرفته میشود. در CRM هم و غم سازمان در مشتری خلاصه میشود. هدف از خلق یک سازمان متمرکز بر مشتری، افزایش ارزش متقابل سازمان و مشتری در زمینه ارتباطات مشتری است. این ارزش از نظر سازمان عبارت است از میزان بهبود یافته حفظ مشتری و افزایش درآمد، در عین کارائی بیشتر و کنترل هزینهها است.
شرکت مشاوره ای ساپینت (Sapient) مدیریت ارتباط با مشتری را این گونه تعریف کرده است:
" CRM یک مدل سازمانی مشتریگرا است که به طور ساختار یافتهای از اطلاعات مشتری برای خلق یک راهبرد سفارشی استفاده می کند. این راهبرد به طور سازگاری در طول تمام کانالهای ارتباط با مشتری به منظور بیشینه ساختن ارزش، از طریق یادگیری مستمر و توسط ارائه تجربههای متمایز به مشتری به کار گرفته میشود[1]
با CRM میتوان نیازها و خواستههای مشتری را، حتی پیش از آنکه بیان شوند، شناسایی نمود. با استفاده از این مزیت سازمان قادر به افزایش میزان وفاداری مشتری، خلق درآمد و کاهش هزینههای خدماتی و عملیاتی میشوند. در سطح سازمانی، CRM فرایندی جامع است که به طور به هم پیوستهای همه نواحی سازمان را که با مشتریان در تماس است – از بازاریابی، فروش، خدمات و پشتیبانی میدانی گرفته تا مشتری، فرایندها و فنآوریهایی که به مشتری ارائه خدمت میکنند، یکپارچه میسازد.
CRM سازمان را قادر میسازد که گفتگوی منحصر بفرد، یکتا و مستمری را با هر یک از مشتریان برقرار نماید. با هر یک از مشتریان به عنوان یک فرد تعامل داشته باشد، تمامی تعاملات پیشین را به خاطر داشته و به آنها رجوع نماید و نیز رفتار مشتریان را تحت تاثیر قرار دهد. این کار توسط یادگیری از هر تبادل جدید و با استفاده از اطلاعات تازه به منظور آگاهی یافتن از تعاملهای آتی، و تطبیق مناسب سرمایه گذاری در فروش و خدمات با نیازها، ترجیهات و ارزش هر ارتباط فردی مشتری عملی میشود.
CRM یک راهبرد رقابتی اصلی مورد نیاز برای حفظ تمرکز بر نیازهای مشتریان و یکپارچهسازی رویکرد مشتری نگری درون سازمانی است. CRM رویکردی در سطح کل سازمان است، و نه فقط در بدست آوردن و به کارگیری آگاهی درباره مشتریان، بلکه در بهبود بخشیدن و خودکارسازی فرایندهای کاری که به مشتریان، تامین کنندگان و کارکنان سازمان ارائه ارزش میکند [Brown‚ 2000].
بلوغ بازارهای ارتباطی بین شرکتها و مشتریان (B2B)[2] منجر به مطالعاتی موشکافانه درباره فعالسازی CRM گردیده است. این مهم عمدتا به این دلیل است که فروش تجاری به طور روز افزونی با در نظر گرفتن افت قیمتها توسط وارد شوندگان جدید به بازار و نیز رقبای فعلی، رقابتی شده است. در چنین محیط رقابتی، یک فروشنده موفق باید مجموعهای از خدمات شخصی را، که نیازهای مشتریان را برآورد میکنند و برای آنان پذیرفتنی هستند، به منظور بقاء و تداوم در کسب مزیت رقابتی فراهم نماید .
روزگاری سازمانها ارتباط نزدیکی با مشتریان داشتند، آنها اغلب مشتریان را شخصا میشناختند و میدانستند که مشتریان چه میخواهند و از طریق خدمات سفارشسازی شخصی نیازهایشان را برآورده میکردند. در عوض، آنان موفق به کسب وفاداری مشتریان میگردیدند و سهم بزرگی از معاملات مشتریان را بدست میآوردند. اما این روش هزینهبر و ناکارآمد بود و مشتریان برای این ارتباط یارانه زیادی به سازمان میپرداختند که این کار با پرداخت قیمتهای بالاتر انجام میگرفت.
ولی در طول سالها، از طریق بازاریابی انبوه و مصرفگرایی فزاینده، مشتریان این ارتباطات را با ناشناس ماندن، تنوع کمتر و قیمتهای پائینتر معاوضه کردند.
در حالی که امروزه با استفاده موثر از فنآوری اطلاعات و ارتباطات[3] (ICT) دیگر به چنین مصالحه ای نیازی نیست. سازمانها میتوانند به مشتریان تنوع، قیمتهای پائینتر و خدمات شخصی را تماما و همزمان پیشنهاد کنند.
این سازمانها در حال تجربه کردن عناصری از یک رویکرد بازاریابی هستند که به طور مداوم از اطلاعات پالایش شده درباره مشتریان فعلی و بالقوه به منظور پیشبینی و پاسخ به نیازهایشان استفاده میکند. این تجربه همان مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) است. بسیاری از سازمانها امروزه اهمیت CRM و توان بالقوه آن را در کمک به آنان در کسب و حفظ حاشیه رقابتی دریافتهاند. این سازمانها در حال متحول کردن فرایندهای کاری خود هستند و راه حلهای تکنولوژیکی را خلق مینمایند که آنان را قادر به کسب مشتریان جدید، حفظ مشتریان فعلی، و بیشینه ساختن ارزش طولانی مدت آنها مینماید.
اگر چه CRM یک مفهوم نوین است، اما اصول آن از مدتهای مدید مطرح بوده است. بازاریابان همواره ارتباطات نزدیک با مشتریان را ترویج کردهاند. سودآوری مشتری نیز به طور چشمگیری برای سالیان متمادی مد نظر بوده است. ولی تعیین مقدار سودآوری دشوار بوده است زیرا بسیاری از سازمانها بر مبنای محصول یا خطوط کانال ارتباطی که در مقابل مشتری قرار میگیرد، سازماندهی شدهاند. به طریق مشابهی، مفهوم سفارشسازی انبوه برای نزدیک به یک دهه در ادبیات موضوع مطرح بوده است. تمام موارد ذکر شده اساسا مفاهیمی نظری به شکل آرزوها و نه یک واقعیت تجاری، باقی مانده بودند ولی امروزه به دلیل پیشرفتهای صورت گرفته در فنآوری اطلاعات و ارتباطات ، وعده ارتباطات فرد به فرد، تجزیه و تحلیل ارزش مشتری و تولید انبوه سفارش امکان پذیر گردیده است.
مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) از اهرم فنآوری بویژه فنآوری اطلاعات برای هماهنگی تعاملهای سازمان با هدف بنا کردن وفاداری طولانی مدت بهره میجوید. پیشرفتهای تکنولوژیک در دهه گذشته کسب و کار را به ارتباطات با مشتری تبدیل کرده است. مدیریت ارتباط با مشتری راهبرد کارائی است که از قدرت فنآوری به منظور تلفیق تمام جنبههای کاری شرکت با هدف ساختن وفاداری طولانی مدت مشتری سود می برد.
البته CRM از فرایندهای سنتی بازاریابی، فروش و ارائه خدمات فراتر میرود و تا مرزهای سازمانی گسترش مییابد. با بهرهگیری از اهرم فنآوری اطلاعات پایگاه دادهها برای هماهنگی تماسهای مشتری و شرکت، سازمان میتواند ارزش ارتباط با مشتری را بیشینه نماید و میزان حفظ مشتری را بهبود ببخشد.
تمرکز CRM بر مستحکم کردن ارتباط نزدیکتر و عمیقتر با مشتریان است. به عبارت دیگر، CRM یعنی مصمم و قادر بودن به تحول در رفتار با یک مشتری بر مبنای آنچه مشتری به سازمان میگوید و هر آنچه سازمان درباره مشتری میداند.
با این مقدمه مشتریان فعلی سودمندتر از مشتریان جدید هستند. زیرا فروش جانبی یک محصول نو ظهور به مشتریان فعلی کم هزینهتر است، احتمال حفظ مشتری به وسیله انطباق نزدیکتر محصولات و سطح خدمات با انتظارات مشتری بیشینه خواهد شد، در حالی که جذب مشتریان جدید گران تمام میشود. بنابر این هدف محوری CRM بیشینه کردن ارزش طولانی مدت مشتری برای سازمان است.
با حرکت بازاریابی به سمت یک محیط نفر به نفر، نیاز به بازاریابی فرد به فرد مشتریان به موضوعی مهم تبدیل میشود. بازاریابی فرد به فرد قصد دارد بر ذات غیر فردی بازاریابی، با بهرهگیری از فنآوری به منظور کمک به سازمانها در رفتار جداگانه با هر مشتری، غلبه نماید. برنامههای بازاریابی فرد به فرد با اطلاعات در سطح مشتری و دادهها درباره رفتار تبادلی آنها و احتمال خرید دوباره یک کالا یا خرید کالاهای دیگر توسط آنان امکان پذیر میشود.
علاوه بر این هر چه سازمانها بیشتر به شناخت سودمندی مشتریان و نیاز به کمک برای حفظ و کسب مشتریان با سودآوری بالا دست مییابند، اطلاعات درباره چنین مشتریان در ارائه یک راهبرد موفق بازاریابی بیشتر جلوه میکند.
گروه مشاوران گارتنر CRM را چنین تعریف میکند:
" CRM یک راهبرد کاری است که دستاوردهای آن سوددهی، درآمد و رضایت مشتری را با سازماندهی دستهبندی مشتریان، ترویج رفتارهای رضایتآور برای مشتری و پیادهسازی فرایندهای مشتری مدار بهینه مینماید. فنآوریهای CRM باید شناخت کاملتر مشتری، تعامل کارآمدتر با مشتری و یکپارچگی میان کلیه کانالهای ارتباطی مشتری و عملیات پیش خوان (Front office) را مقدور سازند."